بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد در هزاره دوم قبل از میلاد، جزایر سه‌گانه نظیر سایر جزایر خلیج‌فارس، توسط ایرانیان اداره می‌شد و جزو قلمرو حکومت‌های ایرانی بوده است.

این هفته برای چندمین بار دوباره ادعایی مطرح و رسانه‌ای شد که واکنش‌های مقامات ایران را در پی داشت. این ادعا برمی‌گشت به مجمع همکاری کشور‌های عربی و روسیه که به‌منظور گسترش همکاری‌های فی‌مابین، در مراکش برگزار شده بود. بیانیه پایانی این نشست، اما با طرح ادعا‌های تکراری امارات درباره جزایر سه‌گانه ایرانی همراه شد و امضای چنین بیانیه‌ای از سوی روسیه، به انتقاد‌های گسترده در ایران کشید.

این واکنش‌ها و انتقادات از آن رو به‌جا و مناسب است که تاکنون تحقیقات فراوانی درباره حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه انجام و منتشر شده است؛ چه از منظر تاریخی، چه حقوق بین‌الملل و چه وجوه دیگر. نکته مشترک تمام این تحقیقات هم سابقه درازمدت حاکمیت ایران بر این مناطق است. به همین مناسبت در این گزارش، مروری کوتاه خواهیم داشت به اهمیت جزایر سه‌گانه، سابقه تاریخی ماجرا و شکل‌گیری امارات، اما در نهایت به مهم‌ترین نکته خواهیم رسید که پاسخ به این پرسش است: «چرا امارات با وجود سابقه تاریخی قطعی حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه، چنین ادعایی را مطرح کرد؟»

 جزایر سه‌گانه، ابزار تسلط ایران
جزایر معروف به جزایر سه‌گانه، متشکل هستند از جزایر «ابوموسی»، «تنب بزرگ» و «تنب کوچک». اهمیت نظامی، راهبردی و ژئوپلیتیک این سه جزیره نیز به‌خاطر آن است که به کشورمان امکان می‌دهند تا کنترل وسیع‌تری بر تنگه هرمز داشته باشد. این سه جزیره در کنار هرمز، لارک، قشم و هنگام که در مجاورت یکدیگر قرار دارند، نوعی منحنی فرضی می‌سازند که قوس دفاعی ایران در تنگه هرمز است و ابزار تسلط کشورمان به شمار می‌رود. در این میان «تنب کوچک» امکان سکونت ندارد، اما «ابوموسی» و «تنب بزرگ»، جمعیت ساکن دارند. ضمن اینکه در کنار جاذبه‌های گردشگری، از منابع مختلف نفت و گاز، شیلات، صید و معدنی نیز برخوردارند.

سابقه ٤ هزار ساله حاکمیت ایران بر این جزایر
بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد در هزاره دوم قبل از میلاد، جزایر سه‌گانه نظیر سایر جزایر خلیج‌فارس، توسط ایرانیان اداره می‌شد و جزو قلمرو حکومت‌های ایرانی بوده است. در دوران اسلامی نیز این جزایر همواره جزو قلمرو ایالت‌های جنوبی ایران ازجمله فارس بودند. به‌ویژه در دوره حکومت شیعی آل‌بویه، تسلط بر این مناطق بلامنازع بود.

پس از آن نیز با وجود اینکه دست‌درازی‌هایی شکل می‌گرفت، اما همچنان در حاکمیت ایران بر این جزایر شک‌وشبهه‌ای وارد نشد. حتی زمانی که پرتغالی‌ها جزایر سه‌گانه را اشغال کردند، این مناطق دوباره توسط شاه عباس صفوی توسط نیرو‌های ایرانی آزاد شد. نادرشاه افشار و کریم‌خان زند هم به این جزایر اعمال حاکمیت کامل کردند و حتی در روزگار سلطنت فتحعلی شاه قاجار هم حاکمیت جزایر تحت مدیریت ایران بود.

آغاز نفوذ استعمار
با تضعیف حکومت قاجار در ایران و گسترش نفوذ استعمار بریتانیا در منطقه خلیج‌فارس، جزایر سه‌گانه نیز تحت کنترل نیرو‌های انگلیسی درآمدند. در ابتدا ابوموسی در سال ١٩٠٤ و سپس تنب بزرگ و تنب کوچک در سال ١٩٢١توسط انگلیسی‌ها اشغال شدند. طی ٥٠سالِ بعد هم لندن اداره جزایر مذکور را به شیوخ شارجه و رأس‌الخیمه که توسط انگلیسی‌ها منصوب شده بودند، واگذار کرد. ایران و انگلیس بار‌ها درباره مسئله جزایر سه‌گانه بحث‌های داغی داشتند، با این حال هیچ‌کدام از آن‌ها به نتیجه‌ای نرسید.

٢ روز قبل از تأسیس امارات
در تاریخ ٣٠نوامبر سال ١٩٧١، یک روز پس از آنکه نیرو‌های بریتانیایی، منطقه را ترک کردند و تنها دو روز قبل از زمزمه‌های تأسیس کشور امارات، حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه به رسمیت شناخته شد. به این‌ترتیب که محمدرضا پهلوی حاکمیت بحرین را به رسمیت شناخت تا در ازای آن انگلیسی‌ها، حاکمیت ایران را بر این سه جزیره به رسمیت بشناسند. هرچند این مبادله نوعی باخت بزرگ به شمار می‌آمد، اما پهلوی دوم تلاش کرد آن را نوعی پیروزی برای خودش درنظر بگیرد. به این ترتیب نیرو‌های نظامی ایرانی در ابوموسی به‌صورت رسمی از سوی «شیخ صقر بن محمد القاسمی» (برادر شیخ شارجه) مورد استقبال قرار گرفتند و در همان روز، ایران، شارجه و بریتانیا یادداشت تفاهمی را امضا کردند مبنی بر حق ایران در زمینه مالکیت بر جزایر سه‌گانه.

پایه ادعای امارات چیست؟
ادعای امارات این است که حاکمیت بر این جزایر در طول تاریخ به‌عهده حاکمانی با قومیت‌های عرب بوده. ضمن اینکه می‌گویند تفاهمنامه سال ١٩٧١تحت فشار به امضا رسیده است. درباره ادعای اول باید گفت ایران همواره در طول تاریخ دیرین خود، کشوری چندقومیتی بوده است و تمام این قومیت‌ها اعم از تُرک، لُر، کُرد و عرب و ...، در این سرزمین زندگی می‌کردند و هنوز هم زندگی می‌کنند. شارجه و رأس‌الخیمه هم در آن زمان تنها به‌عنوان حکومت‌های محلی اختیار و قدرت داشتند.

ضمن اینکه تازه همین حاکمیت را هم بریتانیا به آن‌ها واگذار کرده بود! به این ترتیب چطور می‌توانند ادعا کنند که جزایر سه‌گانه از آنِ آنهاست! ضمن اینکه همان قومیت‌های عرب پیشین نیز تحت تسلط و کنترل ایران بودند؛ مثل خوزستان یا سیستان‌وبلوچستان که با وجود قومیت‌های مختلف، همواره تحت لوای ایران بوده‌اند. درواقع اسناد تاریخی و حقوقی به هیچ وجه ادعای امارات را تأیید نمی‌کند. پس با وجود این، چرا امارات گاه و بی‌گاه چنین ادعایی را دوباره مطرح می‌کند؟

ادعا در فضایی کاملا ایرانی
دکتر پیروز مجتهدزاده، مقاله‌ای دارد به زبان انگلیسی تحت عنوان «ادعای ابوظبی بر جزایر سه‌گانه ایرانی، ابزاری برای هویت‌سازی در امارات عربی متحده». این مقاله سال ١٣٨٩در فصلنامه بین‌المللی «ژئوپلیتیک» منتشر شد که نکات جالبی دکتر مجتهد‌زاده در چکیده این مقاله آورده است. امارات متحده عربی ادعای حاکمیت و مالکیت نسبت به سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را بی‌توجه به این حقیقت مطرح کرده است که این جزایر تا اوایل قرن نوزدهم بخشی از قلمروی بی‌چون و چرای ایران در خلیج‌فارس شمرده می‌شد؛ دورانی که گسترش حضور استعماری بریتانیا در کرانه‌های جنوبی خلیج‌فارس آغاز شده و بذر دانه اصلی پیدایش امارات آن زمان کاشته شده؛ آن هم در جایی که محل زندگی قبایل وابسته به ایران بوده، اما دیری نپایید که این قبایل ایرانی وابسته به ایران در لباس امارات عربی غیروابسته به ایران، ولی تحت‌الحمایه بریتانیا ظهور کردند.

اوضاع بر همین منوال بود تا زمانی که حمایت بریتانیا از گسترش سرزمینی آنان سبب تشویق ادعای سرزمینی آنان در فضایی شد که در آن دوران تا حدود بسیار زیادی فضایی کاملاً ایرانی بود. اسناد فراوانی در دست است که ثابت می‌کند سراسر منطقه خلیج‌فارس از دوران‌های کهن باستانی به ایران تعلق داشته است. با این حال استعمار بریتانیا این سه جزیره را در سال ١٩٠٣به نام قبایل قاسمی تحت‌الحمایه خود در شارجه اشغال کرد.

اتحاد امارات عربی چطور شکل گرفت؟
دکتر مجتهدزاده در همان مقاله می‌نویسد؛ بریتانیا پیش از واپس کشیدن چتر تحت‌الحمایگی خود، پیشنهاد شکل گرفتن اتحادیه‌ای را مطرح کرد متشکل از امارات تحت‌الحمایه خود؛ ابوظبی، دوبی، شارجه، رأس‌الخیمه، عجمان، فجیره و ام‌القوین به اضافه بحرین و قطر که دو شیخ‌نشین یادشده اخیر به دلایل خاص خود پیوستن به اتحادیه موردنظر آنان را رد کردند. در نتیجه برنامه‌های یادشده انگلیسی بود که از هفت شیخ‌نشین شبه جزیره مَسنَدم، فدراسیون «امارات متحده عربی» در تاریخ ٢دسامبر ١٩٧١به‌وجود آمد و در اندک فاصله پس از تشکیل آن بود که موجودیت جدید به نمایندگی از سوی دو عضوش، یعنی شارجه و رأس‌الخیمه خواستار پیوستن سه جزیره موردنظر به خاک اتحادیه شد.

امارات چه تاکتیکی را دنبال می‌کند؟
اما نکته مهم این مقاله این است که دکتر مجتهدزاده در ادامه به‌دلیل ادعای امارات می‌پردازد. او در این مقاله می‌نویسد طرح ادعای سرزمینی علیه دیگر کشورها، تاکتیکی کهن و بسیار مؤثر برای کشور شکل‌گرفته جدید است تا بتواند ملیت برنامه‌ریزی شده جدید خود را قوام دهد و هویت ملی مشخصی را تحصیل کند.

 امارات هم این ادعا را مطرح کرد تا از این راه به وحدت و هویت ملی موردنظر خود برسد. ادعا‌های سرزمینی به‌منظور تسهیل پروسه ملت‌سازی سوابقی هم در منطقه دارد؛ مثل حکومت بعثی عراق در دهه‌های ١٩٥٠و ١٩٦٠که ادعای حاکمیت بر خوزستانِ ایران را مطرح کرد و آن استان ایرانی را «عربستان» خواند؛ دقیقا به این دلیل که چنین ادعایی می‌توانست اختلافات تاریخی خفته ایرانی-عربی را بیدار کند و به قوام گرفتن یک هویت خالص عربی برای عراق در سرزمین نیمه‌ایرانی بین‌النهرین کمک کند. درواقع امارات بیش از آنکه امید داشته باشد اجماع عمومی، ادعای او را بپذیرد از این طریق قصد دارد هویت تازه‌تأسیس خود را به رخ بکشد و نوعی اثبات هویتی برای خودش  دست و پا کند.

منبع: شهروند آنلاین

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.